بدرقه پیکر زنده یاد جلال مقامی به سمت خانه ابدی
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۹۴۹۵۸
پیکر زنده یاد جلال مقامی از خانه هنرمندان ایران به سوی بهشت زهرا (س) بدرقه شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مراسم تشییع پیکر زنده یاد جلال مقامی دوبلور، مجری و گوینده پیشکسوت امروز صبح یکشنبه هشتم آبان ماه از مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
فرزاد حسنی اجرای برنامه را بر عهده داشت و در ابتدا با اشاره به گویندگی همسر جلال مقامی در فیلم «محمد رسول الله (ص)» بیان کرد: در بخشی از این فیلم که با صدای رفعت هاشمپور همراه بود وی میگوید؛ پنجرهها را ببندید که صدای محمد رسول الله (ص) به ما نرسد و پاسخ این است که محمد از قلبها وارد میشود و نه دیوار.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به صدای دوبلورها عنوان کرد: این همان نفوذی است که از طریق سماعت و گویندگی از طریق قلبها اتفاق افتاده است و استاد جلال مقامی در اوج و نقطه اعلی آن بودند.
در ادامه ابوالحسن تهامینژاد عنوان کرد: عرض تسلیت به خاندان مقامی و هاشمپور و به ویژه دخترش مرجان مقامی را دارم و به مردم ایران در این روزگار تنگ و همچنین به جامعه هنری تسلیت میگویم. این پیکر جلال مقامی است، پایان یک سفر ۶۹ ساله در جاده پرپیچ و خم هنر. کاش آن شعر رسول نجفیان را به خاطر داشتم و برایت میخواندم که میگفت عجب رسمی است...
این گوینده خطاب به مقامی گفت: جلال یادت میآید ۱۳۳۸ یکدیگر را دیدیم. تو جوان موبوری بودی. من ۲۱ سالم بود و تو ۱۸ سالت. با کار کردن کنار هم رفقای نزدیک شدیم تا حتی در اولین ازدواجم شاهد عقدم بودی. تو یکی از ستارههای دوبله شدی، در «شکوه علفزار» حرف زدی. ازت خواستند برای فیلم صامت لورل و هاردی دیالوگ اختراع کنی ...
تهامینژاد در ادامه متن احساسی خود یادآور شد: از برنامه «دیدنی ها» نگفتم، صدا و تصویر تو در همه خانههای ایرانیان بود. مدتهای طولانی مردم دانستنیها را از «دیدنی ها»ی تو یاد میگرفتند. «شرلوک هلمز» را دوبله کردی. جای رابین ویلیامز حرف زدی. تو به حق دبیر انجمن گویندگان شدی و من معاونت تو را با افتخار پذیرفتم. تو لیاقت داشتی که ازت دهها فیلم بسازند. چند سال در خدمت هنر بودی؟ بیش از ۶۰ سال! و حالا تصمیم گرفتی بروی پیش دوستان، پیش همسر نابغه هنرمندت.
حسنی در ادامه با اشاره به اینکه جلال مقامی هیچ گاه خود را تکرار نکرد، یادآور شد: زنده یاد مقامی در رادیو هم در خور زمان و مکان اجرا میکردند و لحن دوست داشتنی در عین حفظ کتابت داشتند.
سپس محمود قنبری به جایگاه آمد و گفت: استاد جلال مقامی گوینده، مدیر دوبلاژ و مجری محبوب و خوش صدا هم پر کشید. داس مرگ مزرعه پیشکسوتان ما را به راستی درو کرد.
وی درباره شرایط جسمانی مقامی بیان کرد: از ۱۰ سال پیش از صلابت صدایش کاسته شد و کمتر حرف میزد و سه سال پیش هم دچار سکته شد و به نوعی انزوا پیشه کرد.
در ادامه ناصر ممدوح یادآور شد: زنده یاد جلال مقامی مظلوم زیست و مظلوم رفت. من خیلی از رفتنش متاثر شدم، میخواستم مطالبی را بیان کنم که آقای تهامینژاد و آقای قنبری گفتند. دیر یا زود همه خواهیم رفت.
منوچهر والی زاده از دیگر دوبلورها بود که در جایگاه قرار گرفت و عنوان کرد: مشکل است حرف زدن در این روز و بعد از سخنان شیرینی که آقای تهامینژاد و آقای قنبری بیان کردند.
والی زاده با بغض و اندوه بیان کرد: من دلم برای یک خاطره از جلال مقامی تنگ میشود؛ وقتی که کمی دیر میکردم برای دوبله او به من میگفت «پسرم بیا» و حالا پدرم رفته است. چقدر زود دوبلورها میروند. من هنرنمایی او را در فیلمهای «دکتر ژیواگو» و «طلای مکنا» از یاد نمیبرم و اگر این ۲ فیلم را دیده اید دوباره ببینید.
وی اضافه کرد: همیشه میگفتم من از تو بزرگترم و او میگفت همه بچههای دوبله فرزند من هستند. آنها که تازه به این کار و رشته آمده اند میگویند ما آمده ایم که کنار بزرگان باشیم، ولی متاسفانه نشد. عدهای از دنیا رفتند و بعد هم کرونا آمد و فاصله در کار انداخت. همه جوانان دوست داشتند در کنار او بنشینند و دوبله کنند و یاد بگیرند.
والی زاده در پایان بیان کرد: بیش از این نمیتوانم حرف بزنم و اگر حرف بزنم گریه ام میگیرد. با جلال عزیز خداحافظی نمیکنم، چون همیشه صدایش هست، روحش شاد باشد.
در ادامه محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه هنرمندان پشت تریبون قرار گرفت و عنوان کرد: خواستم بگویم ستاره درخشانی از آسمان هنر رفت و بعد فکر کردم کجا رفت؟ او به گواه آثاری که دوستان اشاره کردند همواره هست و چند نسل را با آثارش آشنا کرده است.
وی اضافه کرد: فکر میکردم غیر از آنچه که از او باقی مانده است مثل صدای گرمش، اخلاق نیکوی اوست. من گفتگویی از او در رادیو شنیدم که نشان داد او چگونه قدر کلمات و واژگان را میداند و چقدر بی توقع نسبت به سازمان ها، دوستان و ... است و این چیزی است که او را مانا میکند.
عسگرپور یادآور شد: خیلی مشخص است که جای این اساتید به سادگی پر نمیشود و امیدواری ما این است که از هنر جاودانه این عزیزان بهرهمند شویم.
در بخش پایانی شراره حضرتی خواهرزاده جلال مقامی عنوان کرد: بگذارید من از نسل خودم حرف بزنم. ما به عشق صداهای شما وارد کار دوبله شدیم و خوش به حالمان که در کنار شما بودیم و بدا به حالمان که شاهد از دست دادن عزیزان دلمان بودیم.
وی اظهار کرد: آنقدر ذهنم درگیر خاطرات با دایی جلال بود که نتوانستم متنی بنویسم. من و خواهر و برادرم در کودکی پدر و مادر خود را از دست دادیم. دایی جلال فقط برای ما دایی نبود و اجازه نداد خلائی را حس کنیم. از طرف دختر او مرجان نیز از همه شما تشکر میکنم، چون متاسفانه نتوانست سفر کند و به ایران بیاید.
در پایان مراسم بر پیکر جلال مقامی نماز خوانده شد و او را به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه کردند.
رضا بنفشه خواه، ابوالحسن تهامینژاد، محمدرضا رضاپور مدیر شبکه نمایش، محسن سوهانی مدیر رادیو نمایش، جلیل فرجاد، بهرام افشاری، مجتبی نقی ای، سعید شیخ زاده، شهزاد بانکی، اردشیر منظم، تورج نصر از جمله چهرههای حاضر در مراسم بودند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: جلال مقامی گوینده و پیشکسوت دوبله مجری پیشکسوت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران زنده یاد جلال مقامی تهامی نژاد یادآور شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۹۴۹۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نداشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه پیدا کرد. اینداستاننویس سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید. او سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
با فرارسیدن سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفته او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد